جدول جو
جدول جو

معنی مستدعی شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مستدعی شدن
در خواست کردن استدعا کردن درخواست کردن
تصویری از مستدعی شدن
تصویر مستدعی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
مستدعی شدن
تقاضا کردن، استدعا کردن، خواهش کردن، خواستارشدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستعفی شدن
تصویر مستعفی شدن
کناره گرفتن از کار کناره گیری کردن از شغل خود استعفا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
نیکبخت شدن سعادت جستن خوشبخت شدن: داعی هم از آنجا سوار شده رحلت کرد او را نادیده و بمحاوره او مستسعدناشده
فرهنگ لغت هوشیار
مستولی گریدن: چیره گشتن دست یافتن دست اندازی کردن دست یافتن تسلط یافتن: چون... خبر مسعود رسید حیرت و وحشت برو مستولی شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدعی شدن
تصویر مدعی شدن
داویدن
فرهنگ واژه فارسی سره
استیلا یافتن، تسلط یافتن، دست یافتن، چیره شدن، فایق آمدن، مسلط شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی نیاز شدن، خودکفا شدن، ثروتمند شدن، داراشدن، غنی شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کناره گیری کردن (ازشغل، مقام) ، استعفا دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آماده شدن، مهیا گشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ادعا کردن دعوی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد